ده روز مهر گردون



زهر بودم امشب.آگاهانه آگاهانه.مار بودم.خزیدم.نیش زدم.درد پاشیدم.حال گرفتم.تلخ بودم،تلخ بودم تلخ بودم.آخ از وقتایی که عصبانیم.کاش سلام میکردم بهش.جدی.کاش زود قضاوت نمی کردم.کاش دلشُ نمی شدم.در هر صورت.غم دار شد دل خودمم.اومدم نشستم قلپ قلپ قهوه ی تلخ و بدمزمو خوردم.ابی گوش کردم.حتی دو سه تا گوله اشک چکید از چشمم.ولی بدجنس شده بودم امشب.تو دلم هی گفتم دلم نسوزه براش.این به اون درِ فلان کارش.بدجنسیمو نشستم هی واسه خودم توجیه کردم.هی از سر شب نشستم واسه خودم آسمون ریسمون بافتم.یکم از عذاب وجدانِ کم شه.چمیدونم.اینم می گذره.

+پروردگـارا.گاهی نگاهی :(


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشاوره و انجام پروژه های مهندسان پزشکی مجتمع مسکونی فجر طراحی داروخانه و مطب دندانپزشکی اطلاعات تحصیلی از ما دقیق ترین ها را بخواهید صرافی آینده تامین وثیقه|اجاره سند ملکی|قیمت اجاره سند برای آزادی و مرخصی زندانی وبلاگ اهل البیت علیهم السّلام معایب و مزایای کابینت های گلاس را قبل از خرید بدانید فروشگاه خانه احسان کاشمر